معنی حاره حاره گرم، گرمسیری مثلاً بلاد حاره، در طب قدیم دارای خاصیت گرم مثلاً ادویۀ حاره تصویر حاره فرهنگ فارسی عمید
حاره حاره تبسیده تفسان، ترب رشتی از گیاهان بر زن کوی مونث جار: ادویه حاره اغذیه حاره، ترب رشتی فرهنگ لغت هوشیار
حاره حاره کلاته. (نصاب) (مهذب الاسماء) ، ده خرد. (مهذب الاسماء). ده خرد و آنکه خانه های آن یکجاباشد، چهار دیوار، محله. (به اصطلاح دمشقیان) ، محله ای که خانه های آن نزدیک یکدیگر باشد. (یاقوت به نقل از ازهری) ، کشت زار. (غیاث) (شرح نصاب). ج، حارات لغت نامه دهخدا