- جُنُون
- دیوانگی، جنون
معنی جُنُون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دیوانگی، دیوانه بودن، خبل، خبط دماغ
کنایه از شیفتگی، شیدایی
جنون ادواری: در پزشکی حالت دیوانگی که گاه گاه در انسان بروز می کند
جنون اطباقی: در پزشکی حالت دیوانگی همیشگی
جنون اعداد: در پزشکی نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می کند و دائم می خواهد اشیا را بشمارد
جنون پیری: در پزشکی بیماری روانی که بعد از شصت سالگی عارض می شود و بیمار دچار بی خوابی و بی اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی توجهی به وظایف اخلاقی می شود
جنون جوانی: در پزشکی بیماری روانی که بین پانزده تا سی سالگی عارض می شود و بیمار حالت بی خودی و بهت زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می کند، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی
کنایه از شیفتگی، شیدایی
جنون ادواری: در پزشکی حالت دیوانگی که گاه گاه در انسان بروز می کند
جنون اطباقی: در پزشکی حالت دیوانگی همیشگی
جنون اعداد: در پزشکی نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می کند و دائم می خواهد اشیا را بشمارد
جنون پیری: در پزشکی بیماری روانی که بعد از شصت سالگی عارض می شود و بیمار دچار بی خوابی و بی اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی توجهی به وظایف اخلاقی می شود
جنون جوانی: در پزشکی بیماری روانی که بین پانزده تا سی سالگی عارض می شود و بیمار حالت بی خودی و بهت زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می کند، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی
جنونٌ
démence, folie
ความบ้าคลั่ง , ความบ้า
kegilaan
पागलपन
שיגעון , שׁוּגִיּוּת
미친 상태 , 미친
deli olma, delilik
wazimu
পাগলামি
پاگل پن , جنون
krankzinnigheid, waanzin
demencia, locura
demenza, follia
demência, loucura
دیوانه، مجنون، دیوانه وار
obłęd, szaleństwo
безумство
Demenz, Wahnsinn
безумие
پف دار بودن، وسوسه ها
شهوت رانی، بی حیایی
چمباتمه زدن، نشسته
بی احساسی، بن بست، رکود، خشکی
مهرورز، دلسوز
خشک مغزی، جنون آجیل
تعصّب، جنون، دیوانگی