جدول جو
جدول جو

معنی جوینده - جستجوی لغت در جدول جو

جوینده
جستجو کننده، طلب کننده، کاوش کننده، برای مثال گر گران و گر شتابنده بود / آنکه جوینده ست یابنده بود (مولوی - ۳۷۲)
تصویری از جوینده
تصویر جوینده
فرهنگ فارسی عمید
جوینده
جستجو کننده، طالب
تصویری از جوینده
تصویر جوینده
فرهنگ لغت هوشیار
جوینده
((یَ دِ))
جستجو کننده
تصویری از جوینده
تصویر جوینده
فرهنگ فارسی معین
جوینده
جستجوگر، جویا، متجسس، متفحص
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوینده
تصویر گوینده
کسی که سخن می گوید، آنکه در تلوزیون یا رادیو متنی را می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوینده
تصویر پوینده
به شتاب روندهبرای مثال رونده ببالد ندارد جز این نیرویی / نپوید چو پویندگان هر سویی (فردوسی - ۱/۶)
جستجو کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوینده
تصویر شوینده
ویژگی کسی که چیزی را می شوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روینده
تصویر روینده
آنچه از زمین بروید و سبز شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوینده
تصویر بوینده
کسی که چیزی را بو بکشد، بوکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشنده
تصویر جوشنده
آنچه بجوشد و جوشش داشته باشد، جوشان، کنایه از متلاطم، برای مثال ملک در جنبش آمد بر سر پیل / سوی بهرام شد جوشنده چون نیل (نظامی۲ - ۱۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
سخنگوی، تکلم کننده، ادای سخن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوینده
تصویر بوینده
شامه، بوی کننده یا حاست (حاسهء)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روینده
تصویر روینده
آنچه بروید آنچه رشد و نمو کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشنده
تصویر جوشنده
آنچه میجوشد غلیان کننده، فوران کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوینده
تصویر پوینده
رونده، دونده: (چو پوینده نزدیک دستان رسید بگفت آنچه دانست و دید و شنید) (فردوسی)، جستجو کننده، جانور متحرک: (دهم همه جانوران پوینده را بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوینده
تصویر شوینده
کسی که چیزی را می شوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوینده
تصویر پوینده
((یَ دِ))
رونده، دونده، جست وجو کننده، چارپا، ستور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
سخنگو، آن که شغلش در رادیو و تلویزیون گویندگی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
مجری، راوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
Enunciator, Speaker
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
énonciateur, locuteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
spreker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
发音人 , 演讲者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
מדבר , נוֹאֵם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
발음자 , 연설자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
penyebut, pembicara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
उद्घोषक , वक्ता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
enunciador, hablante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
enunciatore, oratore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
диктор , доповідач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
диктор , оратор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
lektor, mówca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
Sprecher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
enunciador, orador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گوینده
تصویر گوینده
発音者 , 話者
دیکشنری فارسی به ژاپنی