معنی شوینده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شوینده
شوینده
- شوینده
- شستشوی کننده وغسل دهنده. (ناظم الاطباء). غاسل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پوینده
- پوینده
- رونده، دونده: (چو پوینده نزدیک دستان رسید بگفت آنچه دانست و دید و شنید) (فردوسی)، جستجو کننده، جانور متحرک: (دهم همه جانوران پوینده را بود)
فرهنگ لغت هوشیار
شورنده
- شورنده
- تعمید دهنده، شوینده، شست و شو دهنده، شورش کننده، انقلاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار