- جفار
- عالم جفر
معنی جفار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع جفر، بزغالگان، نوبرگان، ناپدید شدن، بازماندن از هم بستری
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دارای سلطه و قدرت، نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد
پوسته
ستمکار، ستمگر
همسایگی
سرکش، گردنکش و نام باری تعالی
ترکش چوبی یا چرمی
دیوار، حائط
جمع جفنه، کاسه های بزرگ، شاخ های رز
کف شیر، پشت انبوه
خشک شدن
فخر کننده، متکبر
بیهوده، باطل، خاشاک رود آورد، بر زمین زدن، سرگردانی، آزار دلازاری، ستم -1 آزردن جور کردن، ستم کردن، بیوفایی کردن، بیمهری کردن، جور ظلم، بیوفایی بیمهری. -1 بر زمین زدن، انداختن، کفک انداختن دیگ، بیرون دادن، زر و نقره و مانند آن، خاشاک رودآورد
جماعت سنگریزه ها سنگریزه ها
بسوی خود کشنده
وقت درو و فریز
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
آشکار کردن، بلند کردن آواز
آهک افروخته، آتش دل
چاه کن، مقنی
سفر کردن
کارد فروش
کرم روده، زرداب شکم، رنگ پریدگی از بیماری رویگر، مسگر رویگر، روی فروش
نان بی نان خورش، نان خشک، در علم زیست شناسی درختی که از آن چوب آتش زنه تهیه می شود
قتلی که قصاص یا دیه ندارد
خشک شدن، خشکیدن، از میان رفتن آب و رطوبت چیزی، خشک شدن
جفنه ها، کاسه های بزرگ، جمع واژۀ جفنه
بسیار آمرزنده، آمرزگار، آمرزنده و پوشانندۀ گناه، از صفات خدای تعالی
کسی که کارش کندن زمین و کاوش کردن در زمین است، گورکن
همسایگی، همسایه بودن با هم، در جوار یکدیگر زندگانی کردن
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفا کار، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
قصاب، آنکه گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش