- جرموزه
- گرفته شدن، منقبض گشتن
معنی جرموزه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کفشی که روی موزه به پا میکردند (در ماورا النهر)
مرموزه در فارسی مونث مرموز: رازیک پوشیده مرموزه در فارسی: گل کفشک از گیاهان نازک اندام: زن مونث مرموز جمع مرموزات، گیاهی است از تیره گل میمون که آنرا گل کفشک گویند
کفشی که در قدیم روی موزه به پا می کردند و بیشتر در ماوراء النهر معمول بوده، چپدار، چپذار، چپدان، خارکش
حوض کوچک، خانه کوچک
شعر خواندن در معرکه و جنگ، خودستائی کردن
واحد جرثوم یک بنداد یک جوانه واحد جرثوم
این زمان این عهد همین عصر
گیاهی است از تیره کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آبداراست. بوته آن کوتاه و ساقه هایش روی زمین میخوابد، میوه گیاه مزبور
آرایش
فرموده
پارسی تازی گشته سرموزه پا تاوه
در این زمان، در این عصر
گدایی، گدایی در خانه ها
دریوزه کردن: گدایی کردن،برای مثال نوری از پیشانی صاحبدلان دریوزه کن / شمع خود را می بری دل مرده زاین محفل چرا (صائب - ۱۹)
دریوزه کردن: گدایی کردن،
گفته شده، حکم، دستور، امر
خربزه، میوه ای بیضی شکل، درشت، شیرین، معطر و آبدار با پوست ضخیم، بوتۀ این میوه که کوتاه و ساقه هایش بر روی زمین خوابیده است
گنده و ناهموار
گردوی درشت
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، آورک، اورک، بازام، گواچو، بادپیچ، سابود، بازپیچ، پالوازه
گردوی درشت
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، آورک، اورک، بازام، گواچو، بادپیچ، سابود، بازپیچ، پالوازه
اصل و ریشۀ هر چیز بد، ریشۀ درخت، میکروب
ویژگی کاری که هرروز انجام بدهند، همیشه، دائم
امر شده حکم شده فرمان داده شده، گفته شده. یا به فرموده. بدستور بفرمان حسب الامر
مونث مهموز
هرچیزگنده ولک وپک وناهموار، گردکان وفندق بزرگ، ریسمانی که دوسرآنرابرجایی بندندوشخصی در وسط آن نشیندودیگری دستی براوزندتاآن متحرک شودوازسویی بسویی رودتاب ارجوجه
آنچه که درهرروز یک بار انجام پذیرد، پیوسته دایما، سوره ای یادعایی یااسمی که هرروز آنرابایدبخوانند، ورد
((هَ زِ))
فرهنگ فارسی معین
پیوسته، دایماً، آن چه که در هر روز یک بار انجام پذیرد، سوره ای یا دعایی یا اسمی که هر روز آن را باید بخوانند، ورد
کتاب منظومی که بیشتر در قالب مثنوی سروده می شد و اغلب شامل موضوعاتی خاص مانند پزشکی و منطق بوده است، سخنان مفاخره آمیز که معمولاً در میدان جنگ ادا می شود، رجز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه چهارگاه، رجز
Fermented
fermentado
ферментированный
fermentiert
fermentowany
ферментований