معنی جرثومه - فرهنگ فارسی عمید
معنی جرثومه
- جرثومه
- اصل و ریشۀ هر چیز بد، ریشۀ درخت، میکروب
تصویر جرثومه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جرثومه
جرثوم
- جرثوم
- بنداد آسال، جوانه، مورخان مورکد مور خانه، نای، نژاده، تمیک (میکرب) -1 اصل ریشه، خاک اطراف ریشه درخت، خانه مورچه، میکرب انگل، اصیل نجیب دارای اصل استوار، جمع جراثیم
فرهنگ لغت هوشیار
جرثوم
- جرثوم
- اصل، ریشه، خاک اطراف ریشه درخت، خانه مورچه، میکروب، انگل، اصیل، نجیب، جمع جراثیم
فرهنگ فارسی معین