جدول جو
جدول جو

معنی جخو - جستجوی لغت در جدول جو

جخو
روانداز، لحاف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جلو
تصویر جلو
پیش، پیش رو، رو به رو، در حضور، لگام و افسار اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخو
تصویر دخو
دهخدا، کدخدا، مرد کودن و ساده لوح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جزو
تصویر جزو
جزء، جزوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلو
تصویر جلو
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زرو، زلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خجو
تصویر خجو
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جخش
تصویر جخش
گواتر، عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم کاری یا پرکاری این غده، التهاب و عفونت آن به وجود می آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، چخش برای مثال از گردن او جخش درآویخته گویی / خیکی ست پر از باد درآویخته از بار (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخو
تصویر بخو
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رخو
تصویر رخو
نرم و سست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جخف
تصویر جخف
بر خود بالیدن خود خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخج
تصویر جخج
علتی باشد مانند بادنجان که از گلو و گردن مردم برآید و درد نکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخو
تصویر اخو
کاکو برادر ناهمخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخو
تصویر رخو
نرم و سست از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخد
تصویر جخد
بزور، منتهی، حداعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخش
تصویر جخش
علتی باشد مانند بادنجان که از گلو و گردن مردم برآید و درد نکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوخ
تصویر جوخ
پارچه پشمی ضخیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزو
تصویر جزو
بخش، قسمت، عضو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفو
تصویر جفو
ستم کردن، ملازم نگردیدن مال خود را
فرهنگ لغت هوشیار
عنان اسب بیرون کردن بیرون کردن پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخو
تصویر دخو
دهخدا کد خدا، ساده لوح کودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلو
تصویر جلو
سیخ کباب (چوبی یا آهنی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رخو
تصویر رخو
((رِ))
سست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخو
تصویر دخو
ساده لوح، کودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخو
تصویر دخو
((دَ))
دهخدا، کدخدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلو
تصویر جلو
((جُ یا جمع لُ))
پیش، مقابل، لگام مرکوب، عنان، افسار، پیش از دیگران یا دیگر چیزها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزو
تصویر جزو
((جُ))
بخشی از چیزی، پاره ای از شیء، سالک راه خدا، مقابل کل، مفرد اجزاء، جزء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلو
تصویر جلو
((جَ))
شوخ و شنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرو
تصویر جرو
((جَ))
هرچیز کوچک، بچه سگ یا شیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جخت
تصویر جخت
عطسه دوم، متضاد صبر، که آن را به فال نیک می گیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جخت
تصویر جخت
((جَ))
دقیقاً، درست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخو
تصویر بخو
((بُ))
حلقه و زنجیری که دست و پای چهارپایان را بدان بندند، بخا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جخش
تصویر جخش
((جَ))
جخج، نوعی تورم در گلو که درد ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلو
تصویر جلو
معرض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلو
تصویر جلو
Forward
دیکشنری فارسی به انگلیسی