جلو جلو عنان اسب بیرون کردن بیرون کردن پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه فرهنگ لغت هوشیار
جلو جلو زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکدزَرو، زَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی، عَلَق فرهنگ فارسی عمید