جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جلو

جلو

جلو
عنان اسب بیرون کردن بیرون کردن پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه
فرهنگ لغت هوشیار

جلو

جلو
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زَرو، زَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
جلو
فرهنگ فارسی عمید

جلو

جلو
پیش، مقابل، لگام مرکوب، عنان، افسار، پیش از دیگران یا دیگر چیزها
جلو
فرهنگ فارسی معین