معنی بخو بخو بُخَو حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتورِه، داتورِه، تاتولِه تصویر بخو فرهنگ فارسی عمید