- تکیده
- لاغر و ضعیف
معنی تکیده - جستجوی لغت در جدول جو
- تکیده ((تَ دِ))
- ضعیف، لاغر، شکسته
- تکیده
- لاغر، باریک، ضعیف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خلاصه
مکیده
تراک خورده شکافته شده، منفجرشده
تافته گرم شده داغ گشته
دویدن، جنبیدن
بافته منسوج، پرده عکنبوت تار عنکبوت
بهم پکیده. در هم فرو رفته انبوه سر بهم آورده. مرده ترکیده
ترک خورده، شکافته شده
بافته شده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تینه، تنه
چکه چکه شده، قطره قطره ریخته، افشره، عصاره، کنایه از خلاصه
دویدن، با شتاب رفتن، تند رفتن، رفتن با شتاب و سرعت، چرویدن، پوییدن، تاختن، پو گرفتن برای مثال تا ز عدم گرد فنا برنخاست / می تک و می تاز که میدان تو راست (نظامی۱ - ۱۶)
جنبیدن
جنبیدن
مکیدت در فارسی: دستان سازی، بد اندیشی بد سگالی، چاره گری فریب
بادکرده، انبوه
گرم شده، داغ شده
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعه برای مثال چکیدۀ تو ز مغز یلان کند اعلام / حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام (شمس دهستانی- رشیدی - چکیده)
پشت دادن
پشت به چیزی گذاشتن
پشت دادن به چیزی، پشت خود را به چیزی نهادن، محل وسیع برای روضه خوانی و عزاداری، جای نگه داری مستمندان