معنی تنیده - فرهنگ فارسی عمید
معنی تنیده
- تنیده
- بافته شده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تینه، تنه
تصویر تنیده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تنیده
چنیده
- چنیده
- گل یا میوه از درخت کنده شده، برگزیده منتخب، بر بالای هم قرار داده بنظم و ترتیب، گسترده و پهن شده بنظم و ترتیب
فرهنگ لغت هوشیار