- تَوقَّعَ
- پیش بینی کردن، پیش بینی
معنی تَوقَّعَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اهدا کردن، اهدا
متوقّف کردن، برای توقّف، توقّف کردن
لکّه انداختن، پاشیدن
پیش بینی
ترساندن، او وحشت کرده بود، وحشت زدگی ایجاد کردن
نوع دادن، نوع، تنوّع دادن
امضا کردن، او افتاد