- تَكلِيف
- هزینه، تکلیف
معنی تَكلِيف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعلامیّه، آموزش و پرورش، تعلیم، آموزش
دسته بندی، طبقه بندی، درجه بندی
نقل قول، صرف
شرافت بخشی، یک افتخار
تعلّل، به تعویق انداختن
استرداد، تحویل، تسلیم
نظامی سازی، مسلّح کردن
اظهار، نظر، نظر دادن
تعریف، شناسایی
رادیکالیسم، افراط گرایی
استخدام
ویژگی سازی، توضیحات
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
دنباله دار، بعدی
تقلید، سنّت، انتقام جویی
تقویت، تارت، بزرگ نمایی
تالیف، ترکیب
سمّ زدایی، ترخیص کالا از گمرک
کپسوله سازی، بسته بندی، الکتروپوشش
چگالی، تشدید
سه ضلعی سازی، مثلّث سازی، سه گانه سازی
تابش، درخشش
ترساندن، ارعاب
کلرزنی، ترشی
جاودانه سازی، بزرگداشت
تکثیر، خیلی زیاد، فراوانی
تسکین، کاهش، امتیاز، رقیق سازی، تعدیل، نرمش
زوال، تجزیه و تحلیل
تحریف
پیکربندی، تشکیل، شکل دهی، جوانه زنی
فشرده سازی، ترک خوردن، فشردگی
ادای احترام، افتخار
واگذاری مجدّد، یک بار دیگر تکلیف