معنی تَكوِين
تَكوِين
پیکربندی، تشکیل، شکل دهی، جوانه زنی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَكوِين
تَأمِين
تَأمِين
تَامین، بیمِه، بیمِه گُذاری
دیکشنری عربی به فارسی
تَخوِيف
تَخوِيف
تَرساندَن، اِرعاب
دیکشنری عربی به فارسی
تَخمِين
تَخمِين
تَخمِین، حَدس بِزَن، گَمانِه زَنی
دیکشنری عربی به فارسی
تَحوِيل
تَحوِيل
سَرمایِه گُذاری، تَبدیل، جابِجایی، مُدُولاسیون
دیکشنری عربی به فارسی
تَحقِين
تَحقِين
تَزرِیق، حَق با شُماست
دیکشنری عربی به فارسی
تَحصِين
تَحصِين
دِژسازی، ایمِن سازی
دیکشنری عربی به فارسی
تَحسِين
تَحسِين
بِهبود، بَرایِ بِهبود، پیشرَفت، بِهینِه سازی، پالایِش
دیکشنری عربی به فارسی
تَفوِيض
تَفوِيض
مُجَوِّز، تَفویض اِختیار کَردَن، هَیئَت
دیکشنری عربی به فارسی
تَكلِيف
تَكلِيف
هَزینِه، تَکلیف
دیکشنری عربی به فارسی