جدول جو
جدول جو

معنی تَجَرُّد - جستجوی لغت در جدول جو

تَجَرُّد
بی مادّی، بی طرفی، بی هویّتی
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درگیری، دخالت
دیکشنری عربی به فارسی
فراغت، فارغ التحصیلی
دیکشنری عربی به فارسی
تلف، تقسیم کنید، ناهماهنگی، تقسیم کنندگی
دیکشنری عربی به فارسی
پیچیدگی، چنگال
دیکشنری عربی به فارسی
شادی بخشی، تماشا کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تکرار، تکرار کنید
دیکشنری عربی به فارسی
ورم، تورّم
دیکشنری عربی به فارسی
التماس کننده، دعا
دیکشنری عربی به فارسی
لباس درآوردن، بی طرفی
دیکشنری عربی به فارسی
ترتیب، رفتار، رئیس منشی
دیکشنری عربی به فارسی
آگاهانه بودن، به عمد
دیکشنری عربی به فارسی
عرق کردن
دیکشنری عربی به فارسی
آشنا سازی، برای شناختن، شناسایی
دیکشنری عربی به فارسی
ناهمواری، زیگزاگ
دیکشنری عربی به فارسی
ریشه داری، ریشه دار بودن
دیکشنری عربی به فارسی
تکّه تکّه شدن
دیکشنری عربی به فارسی
سخت شدن، منجمد کردن، بلور شدن، یخ زدگی
دیکشنری عربی به فارسی
آزادسازی، رهایی، آزادی
دیکشنری عربی به فارسی
برجستگی، چین و چروک، چهره در هم کشیدن، اخم
دیکشنری عربی به فارسی
تجسّد، تجسّم
دیکشنری عربی به فارسی
تکینگی، منحصر به فرد بودن، تفاوت، خود رأیی
دیکشنری عربی به فارسی
چالش، شورش، سرکشی
دیکشنری عربی به فارسی
جابجایی، حرکت کنید، تکان خوردن
دیکشنری عربی به فارسی
آزار، آزار و اذیّت
دیکشنری عربی به فارسی
عبوسی، اخم کردن، اخموگری
دیکشنری عربی به فارسی
فضول گری، جاسوسی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تابعیّت پذیری، تابعیّت
دیکشنری عربی به فارسی
اجتناب، برای جلوگیری از
دیکشنری عربی به فارسی
چاپلوسی، زیبا
دیکشنری عربی به فارسی
تجمّع، استخر، انباشته بودن، انباشتگی، گریی
دیکشنری عربی به فارسی
چهره در هم کشیدن، چین و چروک
دیکشنری عربی به فارسی
آروغ زدن، آروغ
دیکشنری عربی به فارسی
تعدّد، چندگانه
دیکشنری عربی به فارسی