معنی تَجَسُّس
تَجَسُّس
فضول گری، جاسوسی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَجَسُّس
تَحَسُّس
تَحَسُّس
زُودرَنجی، حَسّاسِیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَنُّس
تَجَنُّس
تابِعیَّت پَذیری، تابِعیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَسُّد
تَجَسُّد
تَجَسُّد، تَجَسُّم
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَسُّن
تَحَسُّن
اَفزایِش، بَرایِ بِهبود
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَهُّم
تَجَهُّم
عَبوسی، اَخم کَردَن، اَخموگَری
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَنُّب
تَجَنُّب
اِجتِناب، بَرایِ جِلوگیری اَز
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَمُّل
تَجَمُّل
چاپلوسی، زیبا
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَمُّع
تَجَمُّع
تَجَمُّع، اِستَخر، اَنباشتِه بودَن، اَنباشتِگی، گَریی
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَمُّد
تَجَمُّد
سَخت شُدَن، مُنجَمِد کَردَن، بُلور شُدَن، یَخ زَدِگی
دیکشنری عربی به فارسی