جدول جو
جدول جو

معنی تَجَارَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَجَارَ
تبادل کردن، بازرگانان
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کناره گیری، خشک کنید
دیکشنری عربی به فارسی
میدان دادن، منطقه
دیکشنری عربی به فارسی
کسب و کار، تجارت، تجارت گرایی
دیکشنری عربی به فارسی
بدتر شدن، بد است
دیکشنری عربی به فارسی
موافقت کردن، او موافقت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
فرو رفتن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی
تمایل داشتن، سیمی
دیکشنری عربی به فارسی
هیجان دادن، آثار باستانی
دیکشنری عربی به فارسی
اجتماعی شدن، او بحث کرد
دیکشنری عربی به فارسی
مجوّز دادن، او اجاره کرد، اجاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
روشن کردن، او روشنگری کرد
دیکشنری عربی به فارسی
پاسخ دادن، او پاسخ داد
دیکشنری عربی به فارسی
لاغر کردن، او گرسنگی گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
رهبری کردن، تلسکوپ، مدیریّت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، اشاره کرد
دیکشنری عربی به فارسی
بی اثر کردن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی
سخت کردن، شد
دیکشنری عربی به فارسی
ترکیدن، سپیده دم، شکستن، طلوع کردن، غرغر کردن، جوشیدن، فشار کم کردن
دیکشنری عربی به فارسی