جدول جو
جدول جو

معنی تنقید - جستجوی لغت در جدول جو

تنقید
تمیز دادن عیوب و محاسن کلام
تصویری از تنقید
تصویر تنقید
فرهنگ لغت هوشیار
تنقید
انتقاد، تمیز دادن عیوب و محاسن کلام
تصویری از تنقید
تصویر تنقید
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعقید
تصویر تعقید
عقیم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجید
تصویر تنجید
پشتی ساختن، نهالین (لحاف) ساختن، خانه آرایی
فرهنگ لغت هوشیار
بر هم نهادن روی هم چیدن، وات چینی در چاپ روی هم چیدن برهم نهادن، مرتب کردن،جمع تنضیدات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیه
تصویر تنقیه
پاک کردن، پاکی و صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیل
تصویر تنقیل
جا به جا شدن، شب چره دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیط
تصویر تنقیط
پنده گذاری دیل گذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیص
تصویر تنقیص
کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیش
تصویر تنقیش
نقش کردن، نگاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیر
تصویر تنقیر
کند و کاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیذ
تصویر تنقیذ
رهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیح
تصویر تنقیح
پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیث
تصویر تنقیث
به شتاب واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیب
تصویر تنقیب
کاوش، زمین کاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقاد
تصویر تنقاد
صرافی کردن و جدا کردن پول سره از ناسره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقید
تصویر توقید
افروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیح
تصویر تنقیح
پاکیزه کردن، خالص کردن، اصلاح کردن و پاکیزه کردن کلام از عیب و نقص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعقید
تصویر تعقید
سخن را پیچیده و در هم کردن، در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب کلمات و کنایات دور از ذهن، گره زدن
تعقید لفظی: در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب الفاظ دشوار و درهم بودن کلمات و ضمایر مانند این شعر، برای مثال آهوی آتشین دم چون از بره برآید / کافور خشک گردد با مشک تر برابر، یعنی چون آفتاب به برج حمل درآید درازی روز و شب برابر می شود (فصیحی - لغتنامه - بره)
تعقید معنوی: در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب معانی یا کنایات دور از ذهن مانند این شعر، برای مثال چون از مه نو زنی عطارد / مریخ هدف شود مر آن را، منظور شاعر از مه نو کمان و از عطارد تیر است. یعنی چون تیری از کمان رها کنی به مریخ خواهد رسید (خاقانی - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنضید
تصویر تنضید
بر هم نهادن و روی هم چیدن کالا، مرتب ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنقیه
تصویر تنقیه
((تَ یِ))
پاک کردن، پاکیزه ساختن، لای روبی قنات و راه آب، وارد کردن داروی مایع به روده بزرگ از راه مقعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقیط
تصویر تنقیط
((تَ))
حروف را نقطه دار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقیص
تصویر تنقیص
((تَ))
کم شمردن، ناقص کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقیح
تصویر تنقیح
((تَ))
پاکیزه کردن، اصلاح کردن کلام از عیب و نقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقاد
تصویر تنقاد
((تَ))
جدا کردن پول سره از ناسره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنضید
تصویر تنضید
((تَ))
روی هم چیدن، مرتب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعقید
تصویر تعقید
((تَ))
گره زدن، بسته کردن، شعر یا سخن پیچیده گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقیص
تصویر تنقیص
ناقص کردن، کم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنقیه
تصویر تنقیه
اماله کردن، لای روبی کردن قنات و راه آب، پاک کردن، پاکیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقید
تصویر تقید
پابستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقید
تصویر تقید
مقید بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقد
تصویر تنقد
سره یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقید
تصویر تقید
خود را پابند به امری کردن، پای بند، دربند بودن، در زندان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقید
تصویر تقید
((تَ قَ یُّ))
پابند چیزی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقیدات
تصویر تنقیدات
جمع تنقید
فرهنگ لغت هوشیار