تنقیح تنقیح اصلاح، پیراستگی، تهذیب، تصحیح، اصلاح کردن، پاکیزه گردانیدن، پیراستن، تهذیب کردن (کلام) ، خالص گردانیدن فرهنگ واژه مترادف متضاد
تلقیح تلقیح گشن دادن، مایه زدن گشت دادن مایه خرمای نر را بدرخت خرمای ماده داخل کردن تا بارور گردد، داخل کردن مایه آبله در بدن برای جلوگیری کردن از سرایت آن (اختصاصا)، مایه زدن واکسن زدن (مطلقا)، مایه کوبی، جمع تلقیحات فرهنگ لغت هوشیار