تنیده و پردۀ عنکبوت را گویند. (برهان) (آنندراج). پرده و تار وتنیدۀ عنکبوت. (ناظم الاطباء). جزء اول آن از تن (تنیدن). (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به تنسته شود
تنیده و پردۀ عنکبوت را گویند. (برهان) (آنندراج). پرده و تار وتنیدۀ عنکبوت. (ناظم الاطباء). جزء اول آن از تن (تنیدن). (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به تنسته شود
قصبه ایست که مابین کولاب و حصار واقع است. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). از بلاد ترکستان. (انجمن آرا). شهری است از شهرهای شاش (چاچ) وراء سیحون. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع). بر جانب جنوب تتار است. (از جهانگشای جوینی). شهری به چاچ. (دمشقی) : گیسوی تو شهپر همای نبوی دان بوینده چو مشک تبت و تنکت و طفقاج. سوزنی. ملکی است مرو را که نباشد در آن شریک شاه ختا و تنکت و اکیون و روزکند. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به تنکوت و تاریخ جهانگشای و قاموس الاعلام ترکی و حبیب السیر و تاریخ گزیده و الانساب سمعانی و نزهه القلوب ج 3 ص 10 و 257 و 260 شود
قصبه ایست که مابین کولاب و حصار واقع است. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). از بلاد ترکستان. (انجمن آرا). شهری است از شهرهای شاش (چاچ) وراء سیحون. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع). بر جانب جنوب تتار است. (از جهانگشای جوینی). شهری به چاچ. (دمشقی) : گیسوی تو شهپر همای نبوی دان بوینده چو مشک تبت و تنکت و طفقاج. سوزنی. ملکی است مرو را که نباشد در آن شریک شاه ختا و تنکت و اکیون و روزکند. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به تنکوت و تاریخ جهانگشای و قاموس الاعلام ترکی و حبیب السیر و تاریخ گزیده و الانساب سمعانی و نزهه القلوب ج 3 ص 10 و 257 و 260 شود
آراسته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آراسته شدن و آراسته شدن عروس. (آنندراج). آراستن عروس را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) : زتت العروس فتزتت هی، یعنی آرایش کردم عروس را پس آراسته شد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : از لمعۀ آن دو گوهر گرانبها جراید جواهر مجردات، تزتت بزیب تکثر یافت. (درۀ نادره چ شهیدی ص 2)
آراسته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آراسته شدن و آراسته شدن عروس. (آنندراج). آراستن عروس را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) : زتت العروس فتزتت هی، یعنی آرایش کردم عروس را پس آراسته شد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : از لمعۀ آن دو گوهر گرانبها جراید جواهر مجردات، تزتت بزیب تکثر یافت. (درۀ نادره چ شهیدی ص 2)