- تمدد
- دراز کشیدن
معنی تمدد - جستجوی لغت در جدول جو
- تمدد
- کشیده شدن، دراز شدن، دراز کشیدن
- تمدد ((تَ مَ دُّ))
- دراز شدن، کشیده شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشدار کشاینده کشیده شونده، قابل ارتجاع
رای، آمد و شد، رفت و آمد، رو و آی
نومنشی
سرکشی، سرپیچی، نافرمانی
شهرآیین، شهریگری، شهرآیینی، پیشینه، فرهنگ، شهرگانی
ترنجیدن پوست، تکیدن لاغر اندامی
آمد و شد کردن
سخت شدن، سختی کردن
کثرت، بسیاری، چند تائی
بسته شدن، استقامت یافتن
پیش آمدن
گسترده شدن بوییدن، آسان شدن، دست یابی، جایگزینی گسترده شدن (فرش)، آسان شدن (کاری)، جا گرفتن، قادر شدن بر امری دست یافتن، گستردگی، آسانی، جای گیری، توانایی تسلط، جمع تمهدات
گردنکشی و خود سری
دراز کردن، کشیدن
ستودن، تکلف کردن در ستایش خود
شهر نشین شدن، خوی شهری گزیدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن
ماروشی
ستودگی نمودن
جلب دوستی کردن و طلب محبت او
ترسیدن ترسش
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، چیزی را بخش بخش کردن
نو شدن، نو گردیدن
متفرق شدن، پریشان شدن
شهرنشین شدن، خوی شهری گزیدن و به اخلاق مردم شهر آشنا شدن، زندگانی اجتماعی، همکاری مردم با یکدیگر در امور زندگانی و فراهم ساختن اسباب ترقی و آسایش خود
سخت شدن، سختی کردن، درشتی کردن
ستودن، تکلف کردن در ستایش خود، فخر کردن
سرپیچی کردن، گردن کشی کردن، نافرمانی کردن
به نویی و تازگی گراییدن، نو شدن، تغییر شکل
آمد و شد کردن
دودل شدن، دودله بودن
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روه، هیضه، شکم روش، بیرون روه، رانش، زحیر
دودل شدن، دودله بودن
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روه، هیضه، شکم روش، بیرون روه، رانش، زحیر
کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند، کج زبان، تلنده، تمنده
متعدد شدن، زیاد شدن عدد، بر شمارۀ چیزی افزوده شدن