معنی تمدد
تمدد
((تَ مَ دُّ))
دراز شدن، کشیده شدن
تصویر تمدد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تمدد
تمدد
تمدد
دراز کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تمدد
تمدد
کشیده شدن، دراز شدن، دراز کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تردد
تردد
رای، آمد و شد، رفت و آمد، رو و آی
فرهنگ واژه فارسی سره
تجدد
تجدد
نومنشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تمرد
تمرد
سرکشی، سرپیچی، نافرمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تمدن
تمدن
شهرآیین، شهریگری، شهرآیینی، پیشینه، فرهنگ، شهرگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تخدد
تخدد
ترنجیدن پوست، تکیدن لاغر اندامی
فرهنگ لغت هوشیار
تردد
تردد
آمد و شد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تشدد
تشدد
سخت شدن، سختی کردن
فرهنگ لغت هوشیار