جدول جو
جدول جو

معنی تمده

تمده
کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند، کج زبان، تلنده، تمنده
تصویری از تمده
تصویر تمده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تمده

تمده

تمده
کج زبان را گویند یعنی شخصی که در حرف زدن زبانش خوب نگردد و او را به عربی فأفاء خوانند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به تمنده شود
لغت نامه دهخدا

تمده

تمده
ستودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تمدح. (اقرب الموارد) ، تکلف کردن در ستایش خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تمدح شود
لغت نامه دهخدا

آمده

آمده
کشتی پر بار رسیده وارد، واقع حادث، بدیهه لطیفه نادره، طبیعی مقابل مصنوع ساختگی، قسمی گچ روان کرده گشاده و تنگ یعنی بسیار آب و کم مایه برای سفید کردن ظاهر بنا چون دیوار و سقف لایه
فرهنگ لغت هوشیار

دمده

دمده
فرانسوی پازینه آنچه که از مد افتاده و باب روز نیست از مد افتاده توضیح: پرهیز کردن از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار