جدول جو
جدول جو

معنی متمدد

متمدد((مُ تَ مَ دِّ))
کشیده شونده، قابل ارتجاع
تصویری از متمدد
تصویر متمدد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متمدد

متمدد

متمدد
کشیده شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کشیده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمدد شود
لغت نامه دهخدا

متجدد

متجدد
کسی که آداب ورسوم تازه را کسب کرده باشد، پیرو شیوه های نوین زندگی، نوگرا
متجدد
فرهنگ فارسی عمید

متردد

متردد
کسی که در امری دچار شک و تردید باشد، دودل، رفت و آمد کننده
متردد
فرهنگ فارسی عمید

متبدد

متبدد
پریشان پراکنده، بخش کننده تقسیم کننده بحصه ها، متفرق پریشان
متبدد
فرهنگ لغت هوشیار