- تقریض
- قطع کردن، پریدن
معنی تقریض - جستجوی لغت در جدول جو
- تقریض ((تَ))
- بریدن، قطع کردن، شعر گفتن، مدح کردن، ذم گفتن (اضداد)
- تقریض
- بریدن، قطع کردن، شعر گفتن در مدح یا ذم کسی، مدح یا ذم کسی گفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر آغالاندن برانگیختن آغالش -1 برانگیختن بر آغالیدن ترغیب کردن تحریک کردن، تعریف کردن، انگیزش تحریک، جمع تحریضات
ویران کردن بنا را
سخن سربسته گفتن
رخنه نمودن، جدا جدا کردن، قطع کردن بریدن
به هم رسانیدن، به هم پیوستن
سرزنش کردن پیغاره سرزنش کردن ملامت کردن، سرزنش بیغاره، جمع تقریعات
ستودن و مدح کردن، بحق یا باطل را ستودن، مکتوب کسی را تصدیق کردن
بر آغالیدن، آزمند کردن
خنک کردن آب
به اقرار آوردن، سخن گفتن
نزدیک کردن
رسید دادن، رسید ستاندن پس از پرداخت، فراهم آوردن
بیمار داری کردن
آهنگ روزه، سخن آرایی، درنگاندن واداشتن به درنگ
چوب ها و طناب های بنا را برآوردن
سخت ملامت کردن، سرزنش کردن، سرکوفت دادن
نزدیک کردن، نزدیک گردانیدن، نزدیک بودن
نوعی دویدن اسب، یورتمه، نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، خبب، چهارنعل
نوعی دویدن اسب، یورتمه، نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، خبب، چهارنعل
به کنایه و به اشاره چیزی گفتن، کنایه زدن، سخن سربسته گفتن، به پهنای چیزی افزودن، عریض کردن
مدح کردن، ستودن، در مدح کتاب یا شعر یا نوشتۀ کسی چیزی نوشتن
برانگیختن، به شوق آوردن، بر سر میل و رغبت آوردن، وادار کردن
بیان کردن، قرار دادن، برقرار کردن، اقرار کردن، به اقرار آوردن
Approximation
приближение
Annäherung