تقریض بریدن، قطع کردن، شعر گفتن در مدح یا ذم کسی، مدح یا ذم کسی گفتن ادامه... بریدن، قطع کردن، شعر گفتن در مدح یا ذم کسی، مدح یا ذم کسی گفتن تصویر تقریض فرهنگ فارسی عمید
تقریض (تَ بَعْ عُ) شعر گفتن کسی را بمدح یا ذم. ضد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ادامه... شعر گفتن کسی را بمدح یا ذم. ضد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا
تقریض ((تَ)) بریدن، قطع کردن، شعر گفتن، مدح کردن، ذم گفتن (اضداد) ادامه... بریدن، قطع کردن، شعر گفتن، مدح کردن، ذم گفتن (اضداد) تصویر تقریض فرهنگ فارسی معین
تقریض بریدن، قطع کردن، شعر گفتن، مدح کردن، ذم کردن ادامه... بریدن، قطع کردن، شعر گفتن، مدح کردن، ذم کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد