معنی تفریض - فرهنگ فارسی معین
معنی تفریض
- تفریض((تَ))
- واجب گردانیدن چیزی، جداجدا کردن، رخنه نمودن، آشکار نمودن
تصویر تفریض
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تفریض
تفریض
- تفریض
- رخنه نمودن، اندک اندک واجب گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، فریضه ها مختلف کردن. (زوزنی) ، جداجدا کردن، بریده کردن چیزی را، آشکار نمودن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تحزیز. (اقرب الموارد) ، واجب شدن زکوه در شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تحریض
- تحریض
- بر آغالاندن برانگیختن آغالش -1 برانگیختن بر آغالیدن ترغیب کردن تحریک کردن، تعریف کردن، انگیزش تحریک، جمع تحریضات
فرهنگ لغت هوشیار
تفریج
- تفریج
- اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
فرهنگ لغت هوشیار