جدول جو
جدول جو

معنی تقبیض

تقبیض((تَ))
فراهم کردن، به چنگ آوردن، اخم کردن، چهره درهم کشیدن
تصویری از تقبیض
تصویر تقبیض
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تقبیض

تقبیض

تقبیض
باهم آوردن. (زوزنی). باهم آوردن یعنی جمع کردن. (مجمل اللغه). فراهم آوردن و گرد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چیزی دادن مر کسی را که بگیرد. (مجمل اللغه). در دست و قبضۀ کسی دادن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به صاحب قبض دادن مال را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا