- تقذیر
- پلیدی آلودن
معنی تقذیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ارج گذاری، سرنوشت
ترسانیدن، تنبیه
گرد بریدن
گود کردن
چکانش ویتاختن، بر پهلو افکندن چکانیدن، جدا کردن ماده فرار جسمی از ماده غیر فرار آن بوسیله حرارت دادن،جمع تقطیرات
بهانه ساختن
سستی کردن، کوتاهی کردن
دانه را از پوست در آوردن
به اقرار آوردن، سخن گفتن
اندازه کردن، نصیب و قسمت، قضا و فرمان خداوند، سرنوشت
نفقه را بر عیال تنگ کردن
بیم دادن
پراکندن، باد دستی ریخت و پاش، فراخر فتاری -1 پراکندن پریشان ساختن، باد دست بودن دست بباد بودن، فراخ روی فراخ رفتاری، جمع تبذیرات
از بیخ بریدن
ضرب کردن عددی در خود
چکاندن، قطره قطره چکانیدن، در علم شیمی جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن به وسیلۀ حرارت دادن. بسیاری از نوشابه های الکلی از طریق تقطیر به دست می آید
نفقه را بر عیال تنگ گرفتن، عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن، در دادن نفقه بخیلی کردن، برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان و بخور
زیاد و بیهوده خرج کردن، اسراف
بر حذر ساختن، ترساندن، پرهیز دادن
عذر آوردن، بهانه ساختن، کوتاهی کردن در امری
کوتاهی کردن، در کاری کوتاهی، سستی و خطا کردن، گناه، در فقه گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج می شود، کوتاه کردن
مقعر ساختن، گود کردن، صیحه زدن، صدا درآوردن از بیخ حلق
نصیب، قسمت و سرنوشتی که خداوند برای بندگان خود معین فرموده، قضا و فرمان خداوند، اندازۀ چیزی را نگه داشتن، اندیشیدن، تعیین قدر و مقدار، مقدر کردن، اندازه گرفتن
بیان کردن، قرار دادن، برقرار کردن، اقرار کردن، به اقرار آوردن