جدول جو
جدول جو

معنی تقصیر

تقصیر((تَ))
کوتاه کردن، سستی ورزیدن، کم کاری کردن، گناه، جرم
تصویری از تقصیر
تصویر تقصیر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تقصیر

تقصیر

تقصیر
کوتاهی کردن، در کاری کوتاهی، سستی و خطا کردن، گناه، در فقه گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج می شود، کوتاه کردن
تقصیر
فرهنگ فارسی عمید

تقصیر

تقصیر
اثم، بزه، جرم، حرج، خبط، خطا، خطیئه، ذنب، گناه، معصیت، وبال، قصور، کوتاهی، عیب، کوتاه کردن، سستی ورزیدن، کوتاهی کردن، قصور ورزیدن، خطا کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

تقطیر

تقطیر
چکانش ویتاختن، بر پهلو افکندن چکانیدن، جدا کردن ماده فرار جسمی از ماده غیر فرار آن بوسیله حرارت دادن،جمع تقطیرات
فرهنگ لغت هوشیار