جدول جو
جدول جو

معنی تقاوی - جستجوی لغت در جدول جو

تقاوی
نیرو بخشی، پیش پرداختن، مساعده دادن بکارگر و زارع، پیش پرداخت مساعده
فرهنگ لغت هوشیار
تقاوی
پیش پرداخت دادن به کارگر یا کشاورز، پول یا بذری که مالک به زارع بدهد و بعد از برداشت محصول پس بگیرد
تصویری از تقاوی
تصویر تقاوی
فرهنگ فارسی عمید
تقاوی
((تَ))
مساعده دادن به کارگر و زارع، پیش پرداخت، مساعده
تصویری از تقاوی
تصویر تقاوی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقاویم
تصویر تقاویم
جمع تقویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
همچندی، برابری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
درمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
برابر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاوم
تصویر تقاوم
در جنگ روبروی هم ایستادن و پایداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاول
تصویر تقاول
با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
خواهشیدن، باز خواهی وام، داور خواهی، در خواست کردن خواهش کردن، درخواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغاوی
تصویر تغاوی
بیراهگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوی
تصویر تلاوی
گرد آمدن مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
با هم برابر شدن، همانند شدن، برابری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
دوا کردن، درمان کردن، خود را معالجه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
((تَ))
درمان کردن، معالجه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
((تَ))
برابر شدن با هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاضی
تصویر تقاضی
((تَ))
درخواست کردن، تقاضا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفاوی
تصویر تفاوی
((تَ))
مساعده دادن به کارگر و زارع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
پرهیزگاری، پرهیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
پرهیزگاری، ترسیدن از خدا و به معنی توانا شدن، نیرومند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
تقوا، ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاوی
تصویر قاوی
گیرنده، جای تهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
((تَ وا))
پرهیزکاری، اطاعت از خدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
Devoutness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
благочестие
دیکشنری فارسی به روسی
ความศรัทธา
دیکشنری فارسی به تایلندی