جدول جو
جدول جو

معنی تقاوم - جستجوی لغت در جدول جو

تقاوم
در جنگ روبروی هم ایستادن و پایداری کردن
تصویری از تقاوم
تصویر تقاوم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متقاوم
تصویر متقاوم
ایستاده شونده بعضی برای بعضی در حرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداوم
تصویر تداوم
ادامه، ماندگاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقاوم
تصویر مقاوم
پایدار، ایستا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تداوم
تصویر تداوم
انبوهی کردن کار بر کسی، همیشگی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاویم
تصویر تقاویم
جمع تقویم
فرهنگ لغت هوشیار
نیرو بخشی، پیش پرداختن، مساعده دادن بکارگر و زارع، پیش پرداخت مساعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاول
تصویر تقاول
با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاسم
تصویر تقاسم
هم سوگند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
دیرینه شدن دیرینگی جمع تقدمه، کهنگی بودن دیرینه شدن، کهنگی دیرینگی، جمع تقادمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوم
تصویر تلاوم
همنکوهی نکوهیدن یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناوم
تصویر تناوم
خواب آلودگی، خود را به خواب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقادم
تصویر تقادم
دیرینه شدن، دیرینه بودن، دیرینگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقاوی
تصویر تقاوی
پیش پرداخت دادن به کارگر یا کشاورز، پول یا بذری که مالک به زارع بدهد و بعد از برداشت محصول پس بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تناوم
تصویر تناوم
خود را خفته نمایاندن، خود را به خواب زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاوم
تصویر مقاوم
برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن، پایداری کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناوم
تصویر تناوم
((تَ وُ))
خود را به خواب زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاوی
تصویر تقاوی
((تَ))
مساعده دادن به کارگر و زارع، پیش پرداخت، مساعده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاسم
تصویر تقاسم
با هم بخش کردن، با هم قسم خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقادم
تصویر تقادم
((تَ دُ))
دیرینه شدن، دیرینگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقادم
تصویر تقادم
جمع تقدمه، پیشکش، هدیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاوم
تصویر مقاوم
((مُ وِ))
مقاومت کننده، ایستادگی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاوم
تصویر مقاوم
آنکه در برابر کسی بایستد و مقاومت کند، ایستادگی کننده، پابرجا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تداوم
تصویر تداوم
Continuity, Perpetuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقاوم
تصویر مقاوم
Durable, Resilient, Stanch, Sturdy, Tenacious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
durável, resiliente, estanque, robusto, tenaz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
непрерывность , увековечение
دیکشنری فارسی به روسی
Kontinuität, Verewigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
trwały, odporny, hermetyczny, solidny, uparty
دیکشنری فارسی به لهستانی
безперервність , увічнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
прочный , устойчивый , герметичный , упорный
دیکشنری فارسی به روسی
ciągłość, utrwalenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
міцний , стійкий , герметичний , міцний , впертий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
duurzaam, veerkrachtig, dicht, stevig, vasthoudend
دیکشنری فارسی به هلندی