معنی مقاوم
- مقاوم
- прочный , устойчивый , герметичный , упорный
واژههای مرتبط با مقاوم
مقاوم
- مقاوم
- پایدار، ایستا
مقاوم
- مقاوم
- برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن، پایداری کننده
مقاوم
- مقاوم
- مقاومت کننده، ایستادگی کننده
مقاوم
- مقاوم
- آنکه در برابر کسی بایستد و مقاومت کند، ایستادگی کننده، پابرجا
مقاوم
- مقاوم
- Durable, Resilient, Stanch, Sturdy, Tenacious
مقاوم
- مقاوم
- durável, resiliente, estanque, robusto, tenaz
مقاوم
- مقاوم
- trwały, odporny, hermetyczny, solidny, uparty
مقاوم
- مقاوم
- міцний , стійкий , герметичний , міцний , впертий
مقاوم
- مقاوم
- duurzaam, veerkrachtig, dicht, stevig, vasthoudend
