جدول جو
جدول جو

معنی تناوم

تناوم
خود را خفته نمایاندن، خود را به خواب زدن
تصویری از تناوم
تصویر تناوم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تناوم

تناوم

تناوم
خویشتن فاخواب ساختن. (زوزنی). خویشتن را خوابیده نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بدروغ خود را خوابیده نمایاندن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تناول

تناول
فراگرفتن، برداشتن، خوردن گرفتن بگرفتنبرداشتن فاگرفتندست رساندن، خوردن (غذا)،جمع تناولات
فرهنگ لغت هوشیار