جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تقاسم

تقاسم

تقاسم
باهم وابخشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، میان خود بخش کردن مال را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مال بخش کردن. (آنندراج). گرفتن هریک قسمت خود را از مال. (از اقرب الموارد) : چون قصابی ذبیحه بکشتی فقرا را بر تقاسم اجزای خون وی مزاحمت رفتی و بدان تسکین نایرۀ جوع میکردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 326) ، با یکدیگر سوگند خوردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). بهم سوگند خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). تحالف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تقادم

تقادم
دیرینه شدن دیرینگی جمع تقدمه، کهنگی بودن دیرینه شدن، کهنگی دیرینگی، جمع تقادمات
فرهنگ لغت هوشیار