- تفتح (تَءْ)
گشاده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). گشاده گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مطاوع تفتیح ابواب، یقال: فتح الابواب فتفتحت. (از اقرب الموارد) ، شکفتن گل. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) ، بلند کردن آواز در سخن به افتخار علم و ادبی که دارد. (از اقرب الموارد) ، برتری جستن بر کسی به مال یا به دانش. (از اقرب الموارد)
