- تفادی
- خویشتنداری، رها جویی، سر بها دادن
معنی تفادی - جستجوی لغت در جدول جو
- تفادی
- خود را از کسی حفظ کردن، پرهیز نمودن، یک سو شدن
- تفادی ((تَ))
- دوری گزیدن، پرهیز نمودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر بها دهنده، دوری گزیننده فدا (سربها) برای هم دهنده
پرهیزکننده
همدوری، تباهش، دشمنیدن با هم دشمنی ورزیدن دشمن شدن بایکدیگر
نیست گرداندن یکدیگر هم نابودی، یکدیگر را نابود کردن هم را نیست کردن، با هم نیست شدن
همسودی
یکدیگر را ستودن
همدیگر را خواندن
بهم هدیه دادن
بادیه نشین گردیدن
یکدیگر را نابود کردن
برای یکدیگر هدیه فرستادن، به هم هدیه دادن
مداومت کردن بر کاری، ستیزه کردن، دراز شدن، ممتد شدن، دراز شدن مدت
با هم دشمنی کردن، با هم دشمن شدن، با هم در دویدن مسابقه گذاشتن
رسانیدن حق کسی باو رسیدن پرداختن
همچون متفادی: لشکر شیر استدراج را باز پس نشستند و خود را مغلوب شکل متفادی وار بخصم نمودند