- تعامی
- کور نمایی خود را به کوری زدن، خود کوری خود را کور کردن خود را بکوری زدن کوری نمودن
معنی تعامی - جستجوی لغت در جدول جو
- تعامی
- خود را کور وانمود کردن، با هم ستیزه کردن
- تعامی ((تَ مِ))
- خود را به کوری زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کور نما کور دروغین
والایی
پرهیز کردن و از چیزی خود را نگهداری کردن
با یکدیگر داد ستد کردن
بلند شدن، برتر شدن
صحت یافتن، بعافیت رسیدن
به زور گرفتن به نارواگرفتن، دست درازی، سپردن، سکالش رایخواهی، همرایی، دادو ستد -1 با هم درامری خوض و مشورت کردن فرا گرفتن امری را بکاری پرداختن، چیزی بیکدیگر دادن سپردن عطاکردن، دادوستدکردن، فراگیری (امری)، عطا، داد و ستد، جمع تعاطیات. یا تعاطی افکار. مبادله اندیشه ها و مشورت کردن
شب کوری نمودن
همدوری، تباهش، دشمنیدن با هم دشمنی ورزیدن دشمن شدن بایکدیگر
همگی، همه، سرتاسر
منسوب به تهامه، جمع تهامیون
خود را به شب کوری زدن
بلند شدن، برتر شدن، بلندپایه شدن
برتر است مثلاً اللّه تعالی، حق تعالی، ایزدتعالی
خود را از کسی یا چیزی نگهداری کردن و پرهیز کردن
با یکدیگر در امری خوض و مشورت کردن، به کاری پرداختن، چیزی به هم دادن، داد و ستد کردن
تمام، همه، پایان
تمام، همه
با هم دشمنی کردن، با هم دشمن شدن، با هم در دویدن مسابقه گذاشتن
Interaction
Exaltation, Transcendence
взаимодействие
возвышение , превосходство
Interaktion
Erhebung, Transzendenz
піднесення , трансцендентність