- تطوح
- سر گردانی، جهانگردی، بیجایی
معنی تطوح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شبانگاه رفتن
بیشخواهی، سپاسگزاری، درازش دراز گشتن فزونی جستن، سپاس نهادن
گردنگیری، یاره بستن (یاره طوق)
گردنگشت گردگری چرخ زدن طواف کردن
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
جمع سطح
طواف کردن، گرد چیزی گردیدن
فضل و فزونی نمودن، منت نهادن بر کسی
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون و حال به حال شدن، نظریه ای دربارۀ تکوین، ارتقا و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون ها سال تنوع پیدا شده و نوع های مختلف به مرور زمان تکامل یافته و به صورت جانداران کنونی درآمده اند
سطح ها، بام ها، روی چیزی ها، در ریاضیات مساحت ها، میزان ها، جمع واژۀ سطح
دور و دراز سر گشتگی