معنی تطور
- تطور((تَ طَ وُّ))
- گونه گونه شدن، حال به حال شدن
واژههای مرتبط با تطور
تطور
- تطور
- گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
تطور
- تطور
- گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون و حال به حال شدن، نظریه ای دربارۀ تکوین، ارتقا و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون ها سال تنوع پیدا شده و نوع های مختلف به مرور زمان تکامل یافته و به صورت جانداران کنونی درآمده اند
تطور
- تطور
- تنوع و قسم قسم بودن. این لفظ در کتب لغت معتبر عربی نیست لیکن در عربی جدید ’؟’ استعمال شده و در فارسی هم استعمال گشته. (فرهنگ نظام)
تطور
- تطور
- تحول، تغییر، دگرسانی، دگرگونی، گونه گونی، گونه گون شدن، دگرگونی یافتن
تصور
- تصور
- انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
چطور
- چطور
- چگونه، چسان
تیور
- تیور
- مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
چطور
- چطور
- چگونه، چسان: (احوالت چطور است)، چه: در برابر وقوع حادثه یا شنیدن خبری گویند: چطور شده
خطور
- خطور
- دلگذر آن چه به دل گذرد، یاد کرد بیاد آمدن بدل گذشتن بخاطر آمدن
