جدول جو
جدول جو

معنی تطول

تطول((تَ طَ وُّ))
منت نهادن بر کسی، فزونی جستن
تصویری از تطول
تصویر تطول
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تطول

تطول

تطول
بیشخواهی، سپاسگزاری، درازش دراز گشتن فزونی جستن، سپاس نهادن
تطول
فرهنگ لغت هوشیار

تطول

تطول
رسن دراز که ستور را را به علف بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تطول

تطول
منت نهادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فضل و فزونی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فضل کردن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا

تیول

تیول
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع
فرهنگ لغت هوشیار