- تضاعیف
- جمع ضعیف، دو چندان ها، ناتوان گشته ها جمع تضعیف
معنی تضاعیف - جستجوی لغت در جدول جو
- تضاعیف
- مندرجات، اثنای چیزی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سست و ناتوان پنداشتن کسی را
دو چندی دو چندان شدن دو برابر شدن
دوبرابر شدن چیزی، دوچندان شدن
ضعیف کردن، سست و ناتوان کردن، دوبرابر کردن، دوچندان کردن
قرینه ها
اوامر خود سرانه
جمع تصنیف، دسته دسته ها، گرد آمده ها، فراهم آمده ها، ترانه ها جمع تصنیف
دندانه ها
دشواریها و سختیها و آزمایشها
جمع تجفاف، بر گستوان ها خفتان ها جمع تجفاف
جمع تجویف، لاها، کاواک ها، گاباره ها (گاباره غار) گریستک ها جمع تجویف -. 1 لاها، کاواکها مناره ها، جوفها
تضریس ها، دندانه ها، جمع واژۀ تضریس
تجفاف ها، خفتان ها، جمع واژۀ تجفاف
تجویف ها، جوف و درون چیزی ها، جمع واژۀ تجویف
تصنیف ها، نوشتن کتاب و مرتب کردن آن ها، کتاب ها، شعر گفتن ها، جمع واژۀ تصنیف
تکلیف ها، کارهای دشوار به عهدۀ کسی گذاشتن، جمع واژۀ تکلیف
پیشامدها و حوادث روزگار، گردش ها و انقلابات زمانه، نوائب دهر، تصاریف الدهر
بافت مقاوم و لاستیک مانند و قابل انعطاف برنگ سفید یا سفید مایل به زرد که در برخی اندامها از قبیل غضروفهای حنجره و قضبه الریه و لاله گوش و مفاصل موجود است. در جنین پستانداران نیز از قبیل تشکیل استخوان ها به جای استخوان بافت غضروفی وجود دارد. غضروف در آب جوش حل می شود و محلولی ژله مانند به وجود می آورد که ماده پروتیدی غضروف موسوم به کندرین در آن حل شده است بافت غضروفی. یاغضروفی خنجری. زایده خنجری استخوان جناغ را گویند که در انتهای تحتانی این استخوان قرار دارد و از جنس بافت غضروفی است زایده خنجری
دو چند دو چندان دو چندان شونده
دوبرابر، دو چندان
بیاد آوردن، یاد آوری
گردآوری، نوشته
دو برابر
همشیر، برادر و خواهر رضاعی
پیش آمدن دشمن، ویران گردیدن دیوار
مهمان داشتن مهمانی دادن