جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تضاعیف

تضاعیف

تضاعیف
جَمعِ واژۀ تضعیف. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تضاعیف الشی ٔ، ماضعف منه و لیس له ُواحد و تضاعیف الکتاب، اضعافه. (یادداشت مرحوم دهخدا). تضاعیف چیزی، اثناء آن. مطاوی آن. (یادداشت ایضاً) : در تضاعیف این مکاتیب از مجاری احوال خویش و کید حساد و اهمال حقوق... بندی ایراد کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). چون مأمون طاهر بن الحسین و علی بن عیسی را به محاربۀ برادر خود محمد امین به بغداد فرستاد، در تضاعیف آن، محمد امین حماد راویه را که از ندمای او بود میگوید که امروز تماشا کنیم و بنشاط شراب مشغول شویم. (جهانگشای جوینی). در تضاعیف این حالات هنوز کیوک بازنرسیده بود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

تضعیف

تضعیف
ضعیف کردن، سست و ناتوان کردن، دوبرابر کردن، دوچندان کردن
تضعیف
فرهنگ فارسی عمید

تضایف

تضایف
تنگ شدن رودبار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اذا تضایفن علیه انسلا، ای اذا صرن قریباً منه الی جنبه. (اقرب الموارد) ، از دو جانب آمدن قوم رودبار را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از دو جانب آمدن سگان شکار را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فلسفه) بودن دو چیز چنانکه تعقل یکی از آن دو جز بقیاس با دیگران ممکن نباشد. (کشاف از مطول). و گفته اند بودن دو چیز چنانکه تعلق یکی از آن دو سبب تعلق دیگری بدو باشد مانند ابوّت و نبوّت. (از تعریفات جرجانی). و رجوع به اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 58 شود
لغت نامه دهخدا