معنی تجاویف - فرهنگ فارسی عمید
معنی تجاویف
- تجاویف
- تجویف ها، جوف و درون چیزی ها، جمع واژۀ تجویف
تصویر تجاویف
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تجاویف
تجاویف
- تجاویف
- جمع تجویف، لاها، کاواک ها، گاباره ها (گاباره غار) گریستک ها جمع تجویف -. 1 لاها، کاواکها مناره ها، جوفها
فرهنگ لغت هوشیار
تجاویف
- تجاویف
- تقاعیر. (قطر المحیط). جمع تجویف. (ناظم الاطباء) ، کاواکها و مغازه ها و جوفها. (ناظم الاطباء) ، تجاویف انف، سوراخهای بینی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تجاویز
- تجاویز
- جَمعِ واژۀ تِجواز. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تجواز شود
لغت نامه دهخدا
تجاوید
- تجاوید
- بارانهای نیکو و نافع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بارانها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مفرد ندارند مانند تعاشیب. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). واحد آن نیامده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تجافیف
- تجافیف
- جَمعِ واژۀ تِجفاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برگستوان و خفتان ها. (از آنندراج) : چهل مربط فیل در محاذات مجلس او بداشتندبا تجافیف مُشهر. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 333)
لغت نامه دهخدا