جدول جو
جدول جو

معنی تش - جستجوی لغت در جدول جو

تش
تشنه، انسان یا حیوان که احتیاج به نوشیدن آب دارد
تصویری از تش
تصویر تش
فرهنگ فارسی عمید
تش
آتش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، نار، برزین، مخ، وراغ، انیسه، ورزم، اخگر، آذر
تیشۀ بزرگ
تصویری از تش
تصویر تش
فرهنگ فارسی عمید
تش
((تَ))
آتش
تصویری از تش
تصویر تش
فرهنگ فارسی معین
تش
تیشه درودگری
تصویری از تش
تصویر تش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشویق
تصویر تشویق
انگیزش، دلگرمی، آفرین گفتن، فروزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشویش
تصویر تشویش
نگرانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشنج
تصویر تشنج
ناآرامی، لرزش، تنش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشکیلات
تصویر تشکیلات
سازوبرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشکیل دادن
تصویر تشکیل دادن
باز کردن، گشایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشکیل
تصویر تشکیل
برپا، ساختن، برپایی، پدیدآوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشکر
تصویر تشکر
سپاسگزاری، سپاسمندی، سپاس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشعشعات
تصویر تشعشعات
پرتوها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
پرتو افکنی، فروزه، پرتو افشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشریفات
تصویر تشریفات
آیین ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشریح کردن
تصویر تشریح کردن
نگیختن، زندیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
باز شکافی، کالبدشناسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشخیص هویت
تصویر تشخیص هویت
شناسایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشخیص مصلحت
تصویر تشخیص مصلحت
به پسندی، به گزینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشخیص دادن
تصویر تشخیص دادن
ازهم کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشخیص
تصویر تشخیص
باز شناخت، باز شناسی، شناسایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشبیه
تصویر تشبیه
مانند سازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشابه
تصویر تشابه
مانندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشفیف
تصویر تشفیف
سودمند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفیع
تصویر تشفیع
شفاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفیر
تصویر تشفیر
کاهش دارایی از دست رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفی یافتن
تصویر تشفی یافتن
شفا یافتن، آسودگی یافتن دلخوشی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفی
تصویر تشفی
شفا جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفع
تصویر تشفع
شفاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعیث
تصویر تشعیث
دور کردن، غذا کم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعیب
تصویر تشعیب
پراکنده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعل
تصویر تشعل
فروزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعشعات
تصویر تشعشعات
جمع تشعشع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
درخشندگی، پرتو افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعر
تصویر تشعر
موی موی شدن (موی شعر)
فرهنگ لغت هوشیار