معنی تشریح کردن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با تشریح کردن
تشریح کردن
- تشریح کردن
- بازنمودن مطلبی. تفسیر کردن. شرح و بیان موضوعی غامض، (اصطلاح پزشکی) کالبدشکافی. رجوع به تشریح شود
لغت نامه دهخدا
تشریح کردن
- تشریح کردن
- توضیح دادن، تبیین کردن، شرح دادن، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، کالبد شکافی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تفریح کردن
- تفریح کردن
- ماژیدن شادمانی نمودن شادی کردن، گردش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تفریح کردن
- تفریح کردن
- سرگرم شدن، تفنن کردن، وقت گذرانی کردن، لذت بردن، شادمانی کردن، خوشی کردن، فرحناک شدن، گردش کردن، تفرج کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد