- تسلسل
- زنجیرواری
معنی تسلسل - جستجوی لغت در جدول جو
- تسلسل
- پیوسته شدن و روان شدن
- تسلسل
- پیوسته شدن، پی در پی شدن، به هم پیوسته بودن مانند زنجیر
تسلسل افکار: تداعی معانی
- تسلسل ((تَ سَ سُ))
- پیوسته شدن، پشت سر هم بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زنجیروار
آب درهم پیوسته روان
نوعی سلاح جنگی که پشت سرهم گلوله از آن خارج می شود، به هم پیوسته، پشت سرهم، پی در پی، پیوسته، (قید، صفت) پیچیده، (قید، صفت) به زنجیر بسته شده
متوالی، پی در پی، پیاپی و یک ریز
آب گوارا، می گوارا سر زنده کودک آب گوارا، شراب خوشگوار
آب روان گوارا، می خوشگوار
جمع تسلسل
تداعی معانی، از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
مونث متسلسل و رشته زنجیره