معنی مسلسل مسلسل به هم پیوسته، پشت سرهم، پیاپی، پی درپی، زنجیروار، متصل، متوالیمتضاد: یک درمیان، اسلحه، تفنگ خودکار، تیربار، سلاح خودکار فرهنگ واژه مترادف متضاد