- ترکح (اِ)
فراخ شدن و فراخ نشستن در مجلس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دست در کاری کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، درنگ نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تصرف کردن در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اخطار خطیرو اغنام کثیر... بحیطۀ ترکح درآمده اکراد... مطیع امر گردون مطاع گشتند. (درۀ نادره چ شهیدی ص 334)
