ترنجیده، به هم کشیده، دردمند، عضوی از بدن که رنجور و دردناک باشد، ترکیده، برای مثال ز بس کوب از زمانه یافت دشمنت / همه اعضای او گشته ترغده (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۸)
ترنجیده، به هم کشیده، دردمند، عضوی از بدن که رنجور و دردناک باشد، ترکیده، برای مِثال ز بس کوب از زمانه یافت دشمنت / همه اعضای او گشته ترغده (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۸)
موضعی است به بلاد تمیم. (منتهی الارب). چنین است در منتهی الارب چ تهران و صحیح ’یجوده’ است. در تاج العروس آمده: ’یجوده بفتح التحتیه و ضم الجیم، ع (موضع) ببلاد تمیم’
موضعی است به بلاد تمیم. (منتهی الارب). چنین است در منتهی الارب چ تهران و صحیح ’یجوده’ است. در تاج العروس آمده: ’یجوده بفتح التحتیه و ضم الجیم، ع (موضع) ببلاد تمیم’
قبالۀ خانه و باغ باشد. (برهان). قباله و چک. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). قباله. (صحاح الفرس) (اوبهی) (شرفنامۀ منیری). حالا تزده گویند بحذف رای مهمله. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (از اوبهی). درین ایام او را ترده گویند بحذف زای هوز. (آنندراج) : قاضی گردون چو دیده عدل و ملک و رای او مملکت راتا ابد بسته بنامش ترزده. شمس فخری. و رجوع به ترده و تزده شود
قبالۀ خانه و باغ باشد. (برهان). قباله و چک. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). قباله. (صحاح الفرس) (اوبهی) (شرفنامۀ منیری). حالا تزده گویند بحذف رای مهمله. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (از اوبهی). درین ایام او را ترده گویند بحذف زای هوز. (آنندراج) : قاضی گردون چو دیده عدل و ملک و رای او مملکت راتا ابد بسته بنامش ترزده. شمس فخری. و رجوع به ترده و تزده شود
ناحیه ای است در آلبانی که میان ناحیۀ قلمنتی و پود غوریچه و در حدود قره طاغ واقع است. کوه قاقاریقه در جنوب آن و قلۀ این کوه و مجرای نهر چیونه در دو طرف آن قرار دارند. سکنۀ آن مرکب از مسلمانان و کاتولیکهاست و مردمانی جنگاورند. (از قاموس الاعلام ترکی)
ناحیه ای است در آلبانی که میان ناحیۀ قلمنتی و پود غوریچه و در حدود قره طاغ واقع است. کوه قاقاریقه در جنوب آن و قلۀ این کوه و مجرای نهر چیونه در دو طرف آن قرار دارند. سکنۀ آن مرکب از مسلمانان و کاتولیکهاست و مردمانی جنگاورند. (از قاموس الاعلام ترکی)
گرفته شده و ترنجیده. (برهان). کوفته شده و ترنجیده. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هر عضوی و بندی و مفصلی که بسبب دردمندی و آزار آن حرکت نتوان کرد، گویند ’ترغده شده است’. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : ز بس کوب از زمانه یافت دشمنت همه اعضای او گشته ترغده. منجیک (از فرهنگ جهانگیری). ، افادۀ معنی ترکیده میکند. (انجمن آرا) (آنندراج)
گرفته شده و ترنجیده. (برهان). کوفته شده و ترنجیده. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هر عضوی و بندی و مفصلی که بسبب دردمندی و آزار آن حرکت نتوان کرد، گویند ’ترغده شده است’. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : ز بس کوب از زمانه یافت دشمنْت همه اعضای او گشته ترغده. منجیک (از فرهنگ جهانگیری). ، افادۀ معنی ترکیده میکند. (انجمن آرا) (آنندراج)
یوم الترویه، روز هشتم از ماه ذیحجه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لانهم کانوا یرتوون فیه من الماء لما بعد او لان ابراهیم (ع) کان یتروی و یتفکر فی رؤیاه فیه و فی التاسع عرف و فی العاشر استعمل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : وان نارها بین ده رده بر نارون گرد آمده چون حاجیان گرد آمده در روزگار ترویه. منوچهری. بوجعفر منصور فرمان یافت روز سه شنبه پیش از ترویه به روزی. (تاریخ سیستان)
یوم الترویه، روز هشتم از ماه ذیحجه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لانهم کانوا یرتوون فیه من الماء لما بعد او لان ابراهیم (ع) کان یتروی و یتفکر فی رؤیاه فیه و فی التاسع عرف و فی العاشر استعمل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : وان نارها بین ده رده بر نارون گرد آمده چون حاجیان گرد آمده در روزگار ترویه. منوچهری. بوجعفر منصور فرمان یافت روز سه شنبه پیش از ترویه به روزی. (تاریخ سیستان)
سیراب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (آنندراج). سیراب گردانیدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، کسی را بر روایت شعر داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بر روایت شعر داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، در کاری اندیشه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). اندیشه کردن در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد). اندیشیدن در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب. (منتهی الارب). و رجوع به تروی شود
سیراب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (آنندراج). سیراب گردانیدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، کسی را بر روایت شعر داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بر روایت شعر داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، در کاری اندیشه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). اندیشه کردن در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد). اندیشیدن در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب. (منتهی الارب). و رجوع به تروی شود
جفت را گویند و به عربی زوج خوانند. (برهان) (از آنندراج). زوج و جفت و دوگانه و دوتایی. (ناظم الاطباء) ، فرد و یکتا. (ناظم الاطباء). رجوع به تروه در همین لغت نامه شود
جفت را گویند و به عربی زوج خوانند. (برهان) (از آنندراج). زوج و جفت و دوگانه و دوتایی. (ناظم الاطباء) ، فرد و یکتا. (ناظم الاطباء). رجوع به تروه در همین لغت نامه شود
تروند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). میوۀ نورس و نوباوه. (ناظم الاطباء) : تروندۀ پالیز جان هر گاو و خر را کی رسد زان میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد. مولوی (کلیات شمس چ فروزانفر ج 2 ص 4). میوۀ شیرین بکام دوستان زان تازه شاخ از پی تلخی عیش دشمنان آمد پدید زان چنان آزاده شاخی این چنین ترونده ای هم ز بخت خسرو خسرونشان آمد پدید. ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری). ، مکر و حیله و دروغ و فریب. (ناظم الاطباء) ، تجدد و نورسیدگی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تروند شود
تروند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). میوۀ نورس و نوباوه. (ناظم الاطباء) : تروندۀ پالیز جان هر گاو و خر را کی رسد زان میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد. مولوی (کلیات شمس چ فروزانفر ج 2 ص 4). میوۀ شیرین بکام دوستان زان تازه شاخ از پی تلخی عیش دشمنان آمد پدید زان چنان آزاده شاخی این چنین ترونده ای هم ز بخت خسرو خسرونشان آمد پدید. ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری). ، مکر و حیله و دروغ و فریب. (ناظم الاطباء) ، تجدد و نورسیدگی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تروند شود
قریه ای است به مصر از کورۀ بحیره، از اعمال اسکندریه که بیشتر در آن ’کمون’ زراعت می شود و آنرا ترنجه گویند. (از معجم البلدان). نام قریه ای بفاصله شش ساعت از اسکندریه. (ابن بطوطه). رجوع به مراصدالاطلاع شود
قریه ای است به مصر از کورۀ بحیره، از اعمال اسکندریه که بیشتر در آن ’کمون’ زراعت می شود و آنرا ترنجه گویند. (از معجم البلدان). نام قریه ای بفاصله شش ساعت از اسکندریه. (ابن بطوطه). رجوع به مراصدالاطلاع شود